چند وقت پیش داشتم از تلویزیون یه فیلم ژاپنی رو نگاه کردم که هرچه بیشتر دلیل سرعت و قدرت پیشرفتشون رو فهمیدم.
ماجرای این فیلم از این قرار بود که بر اثر فعال شدن یکی از آتش فشان های توکیو و حرکت یک گسل، کل کشور ژاپن در معرض نابودی قرار گرفته بود. همه ی دانشمندان و تکنولوژی دنیا رو به کار گرفتند تا بتونند جلوی این کار رو بگیرن اما نشد و چند ماه مانده به واقعه، شهرها رو یکی یکی تخلیه کردن و مردمشون رو به کشورهای دیگه فرستادن. چندهفته مانده بود که یکی از دانشمندای خودشون یه نظریه داد که با ایجاد انفجار در بخشی از دریا و نزدیک گسل می شه جلوی حرکتش رو گرفت و از نابودی کشور جلوگیری کرد. اما چون باید در محل انفجار و بمبگذاری دقت صورت می گرفت باید قطعا یک نفر جان خودش رو می داد و به همراه بمب در اعماق دریا منفجر می شد. اولین داوطلب خود همون دانشمند بود و دولت هم با اعتماد و حمایت از اون تمام امکانات رو در اختیارش قرار داد. خلاصه سرتون رو درد نیارم این آقا رفت و کشورش رو از نابودی کامل نجات داد و جونشو از دست داد و مردم ژاپن نیز ضمن گرامی داشت یاد و خاطرش به ساخت دوباره کشورشون پرداختند و هیچکسی منتظر کمک دیگران و دولت نبود و هرکس به زعم توانایی های خودش به ساخت ژاپن کمک کرد و تولدی دوباره با سرعت رشدی بیشتر از قبل برای ژاپن حاصل شد.
این فیلم پر از پیام های اجتماعی و فرهنگی بود و من واقعا آخراش گریه کردم و به ژاپنی ها حسودیم شد. درسته که شاید این فیلم بوده باشه و واقعیت نداشته باشه اما بدون در نظر گرفتن این هم ژاپن و چین و مالزی و سنگاپور و ... کشورهایی بودن که واقعا از صفر و حتی منفی شروع کردن ولی چون یک عزم ملی برای رشد و پیشرفت در مردمشون وجود داشت تونستند در کمتر از 20 سال به اوج پیشرفت برسن. کاری که ما ایرانی ها سالهاست توش موندیم و دلمون خوشه که پیشرفت داریم. نه که نداریم اما ظرفیتی که برای رشد سریع در ایران وجود داره شاید چند ده برابر ظرفیت رشد در کشورهای گفته شده بوده باشه اما اونا الان کجان و مردمشون به فکر چی هستن !؟ و ما الان کجاییم و به چه فکری هستیم !؟
اونا ریشه ای کار کردن و نگفتن که الان زوده واسه کار ریشه ای کردن و عمل کردن. ریشه ای تا جایی که اول ذهن مردم با یک عزم ملی به رشد و پیشرفت باور پیدا کرد و بعد از پایین خشت خشت دیوارهای وطنشون رو ساختند و هرگز هم کشتگان راه وطنشون رو فراموش نکردن و اونا رو زیر سوال نبردن. بخدا همه ی اینا درده. دردی که قلب هر آدم منطقی و آینده نگری رو به درد می آره.
به امید روزی که ایران و ایرانی هم بتونه به این اعتلا دست پیدا کنه.
به امید آینده ی روشنی که از آن ماست.
یا حق
یادش بخیر
شهریورماه سال 1387 بود که وبلاگ نویسی شخصی رو شروع کردم. اونم به خاطر دلایلی خاص. روز تولدم آغاز تولد وبلاگ شخصیم(از طریق فیلترشکن می تونید ببینید) بود. البته قبلش وبلاگ مربوط به مسائل دانشگاه و همچنین وبلاگ انجمن علمی گروهمون رو هم کار می کردم ولی خب اونا یه جورایی کاری بودند. هرچند که وبلاگ مربوط به مسائل دانشگاه دومنظوره بود(هم شخصی و هم صنفی).
یادش بخیر چه دوران خوب و بیادماندنی بود. اون روزا عادت داشتم که مطالبم رو فی البداهه و لحظه ای می نوشتم. یعنی یهو وبلاگم رو باز می کردم و شروع می کردم به نوشتن و همون موقع پست می ذاشتم. اوایل فکر می کردم که کار زیاد شاقی نکردم اما بعدها فهمیدم که در لحظه پست گذاشتن هم چندان راحت نیست و آروم آروم بیشتر به توانایی های خودم پی بردم و هر روز سعی می کردم با کمک خوانندگانم ایرادات خودم رو برطرف کنم و همواره پیشرفت روزافزونی رو برای خودم می دیدم و خوانندگانم هم دائماً درحال افزایش بود. بخصوص از زمانی که سایت Blogger فیلتر شد و دیگه وبلاگ شخصیم(از طریق فیلترشکن می تونید ببینید) در دسترس همه نبود و وبلاگ صنفیم بیشتر دومنظوره شده بود. واسه همین خوانندگانم هم افزایش پیدا کرده بود.
اما خب بنا به یه سری مشکلات خاص و پایان زندگی دوران لیسانس و همچنین وارد شدن در دنیای فیس بوک روند نویسندگیم در وبلاگ تنزل پیدا کرد و تقریبا به صفر رسید. حتی روند کار نشریاتیم که به شدت تنزل پیدا کرد. خودم همواره از این وضع به شدت ناراحت بوده و هستم و خیلی تلاش کردم که بتونم برگردم و تأسیس همین وبلاگ هم در راستای تحقق همین هدف بود اما تا حالا نتونستم به اون دوران برگردم.
امشب پیش خودم تصمیم جدی گرفتم که خودم رو دوباره به اون دوران برگردونم و اومدم لپ تاپمو روشن کردم و شروع کردم به نوشتن همین پست. امیدوارم بتونم در راستای تحقق این تصمیم موفق باشم و با وجود همه مشکلات حاشیه ای دیگه ای که دارم بتونم خودم رو به دوران اوج وبلاگیم برسونم و بلکه فراتر از اون هم برم. یعنی روند متداوم مطلب نویسی با کیفیت بالاتر از قبل رو بتونم داشته باشم.
در حال حاضر در دو وبلاگ گروه علوم اقتصادی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان(اصفهان) و دست نوشته های محسن سیفی(همین وبلاگ) به عنوان مدیر و در وبلاگ انجمن علمی اقتصاد کشاورزی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان به عنوان نویسنده در فضای BlogSky مشغول به فعالیت در دنیای مجازی هستم.
خوشحال میشم از نظرات خوانندگان عزیز در جهت تعالی خودم و وبلاگم بهره مند بشم.
به امید آینده ی روشنی که از آن ماست.
یا حق