بعضی وقتا یه تناقضاتی توی زندگی آدم پیش میاد که نمیدونه باید چه واگنشی در برابرشون داشته باشه ...
مثل حال و روز زندگی من ... که با یه نوع تربیت خاص و روحیه خاص که ناشی از محیط زندگیم و اطرافیانم بوده بزرگ شدم و به اون افتخار هم می کنم ... اما هر روز که بزرگ و بزرگتر شدم و بیشتر با زندگی دنیای واقعی و بیرون درگیر شدم، انگار افکار و اعتقادات اطرافیانم در جهت عکس من حرکت میکنه ... یعنی من هرچی در اون نوع اعتقادات خخاص جلوتر میرم و پیشرفت می کنم در طرف مقابل میبینم که با همون محیط زندگی و اطرافیان من (که عامل همین اعتقادات من بوده) تناقض بیشتری پیدا می کنه ... همین امر موجب شده روز به روز درحالی که همواره در جمع هستم اما تنهاتر و گوشه گیر تر میشم ... ماه ها و شاید سال هاست این تناقضات ذهن من رو مشغول کرده و تمام زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داده ...
واقعا نمیدونم چرا اینجوریه ؟!!؟!؟!؟