دست نوشته های محسن سیفی

مجموعه ای از دست نوشته های شخصی بنده

دست نوشته های محسن سیفی

مجموعه ای از دست نوشته های شخصی بنده

تبریک سال 1392 خورشیدی


سلام به همه دوستان عزیزم
پرونده ی یک سال دیگه از عمرمون داره بسته می شه ... خاطرات تلخ و شیرین بسیار در این سال برای هممون رقم خورده ... خودم هم خاطرات خیلی شیرین از سال 1391 دارم و هم خاطرات بسیار تلخ ... به هر حال هرچی بوده داره تموم می شه و چشم امیدمون برای آینده ای زیبا به سال 1392 هست ... خدارو شکر بنده سالم رو با خاطرات و اتفاقات خوبی دارم آغاز می کنم که ان شاءالله سرآغاز مسیر روشن آیندم باشه ... امیدوارم سال جدید برای همه ی شما عزیزانم و خانواده هاتون سالی پر از موفقیت و سربلندی و عاقبت به خیری باشه ... من رو هم در لحظات سال تحویل از دعاتون فراموش نکنید ...
راستی خیلی ها سال گذشته باهامون بودن که الان دستشون از دار دنیا کوتاه شده ... از خیرات خودتون محرومشون نکنید ...
یکی دیگه از سنت های ما ایرانی ها در این جشن باستانی از بین بردن کدورت ها و نزدیک شدن دل ها به همدیگه ست ... پس بیایم تا جایی که می تونیم کدورت ها رو فراموش کنیم و تلخی های گذشته رو فراموش کنیم و به همدیگه مهر بورزیم ... اگر هم واستون سخته مهر بورزید حداقل کدورتتون رو از طرف مقابل از ته دل از بین ببرید ... امیدوارم اگرم کسی از من کدورتی یا خاطره بدی تو ذهن داره فراموش کنه و من رو حلال کنه ...
من فردا همراه خانواده لحظه ی تحویل سال رو در جوار حرم حضرت معصومه (س) خواهم بود ... دعاگوی شما خواهم بود ...
به امید سالی پر از آزادی و سربلندی ایرانی ...
ارادتمند شما - محسن سیفی
یا حق

رادیو ...

توی این مدتی که توی بخش فوق برنامه ی معاونت فرهنگی دانشگاه حضور داشتم و کم و بیش فعالیت می کردم با خیلی آدم های خاصی(آقای کمالی، خانم کریمی، آقای محمد عطایی، آقای دکتر شهسواری، آقای اشرف، آقای دکتر فروغی و دکتر اسماعیلی و خیلی های دیگه) آشنا شدم ... کلا همه چیز متفاوته اینجا ... محیطش، قوانینش، آدماش و ...

اما مثل همیشه از این فرصت سعی می کنم استفاده های مفید رو ببرم و به تجربیاتم بیشتر اضافه کنم ...

یکی از این آدم های خاص خانم امیدالله هست که شخصیت جالب و روحیات و زیبایی داره ... یه شخصیت هنری ... ایشون ظاهرا توی صدا و سیما استان اصفهان هم فعالیت داره و به همین دلیل هم یه کانون رادیویی واسه دانشگاه تاسیس کرده ... یه رادیوی درون دانشگاهی که کار بسیار گسترده و سنگین و اما جالب و هدفمنده ... از وقتی متوجه این قضیه شدم خیلی علاقه داشتم که بتونم یه جورایی بهشون کمک کنم ... حالا یا از طریق گویندگی یا نویسندگی ... اما تا حالا اصلا تجربه ی همچین کاری نداشتم و اصلا نمی دونستم به درد این کار می خورم یا نه و اصلا می تونم کمکی بکنم یا نه ...

امروز بر حسب اتفاق متوجه شدم که ایشون جهت تکمیل کادرشون دارن از یه سری دانشجوها تست می گیرن ... منم نمی خواستم شانس و فرصتم رو از دست بدم و رفتم تست دادم و تقریبا ازم راضی بودن و قراره ان شاءالله ازم استفاده کنن ... البته خب خدایی امروز بدون هیچ آمادگی قبلی رفتم و اونا هم این نکته رو در نظر گرفتن ...

حالا امیدوارم با توکل برخدا بتونم توی این کار موفق باشم و پیشرفت کنم ... چون همیشه کار رادیو و بخصوص گویندگی رو دوست داشتم و دارم ...

اگه بشه چی میشه ...