-
مادر = عشق
1396/12/18 03:40
مادر یعنی تنها کسی که در اوج تنهایی داره بهت فکر میکنه ...1 مادر یعنی تنها کسی که میتونه بدون اینکه حرفی بزنی حرف دلت رو بفهمه...2 مادر یعنی تنها کسی که مهربون تر از او برای تو وجود نداره ...3 مادر یعنی تنها کسی که با خندیدن تو میخنده ...4 مادر یعنی تنها کسی که با اشک های تو اشک میریزه ...5 مادر یعنی تنها کسی که با...
-
تبریک گرامیداشت هفته معلم ...
1396/02/12 00:48
معلم ... ای یکتا چراغ هدایت بشریت ... و ای هستی بخش لحظات انسان ها از سوی آفریدگار عشق و دوستی ... آنگاه که در میخانه معرفت تو ... جام های می را پیاله به پیاله می نوشیدم ... من مست می شدم و چیزی نمی فهمیدم ... اما تو ... در لذت ابدی این مستانگی غرق در شادی بودی ... گرامیداشت هفته معلم بر تمامی اساتید عزیز
-
چهل روز گذشت...
1395/12/06 22:01
و به همین زودی و به همین سادگی چهل روز از رفتن سعید دشت بزرگی گذشت ... چهل روز از پر کشیدن یه فرشته که برای مدتی اومده بود روی زمین با آدما زندگی کنه ... مطمئنم اونجا پیش خدایی که این اواخر بیش از هرکسی بهش عشق می ورزیدی و اونو می پرستیدی جات خیلی خوب و راحته ... چهل روز از رها شدنت از تمام رنج و سختی و اندوه و غم های...
-
به مناسبت نزدیکی چهلمین روز درگذشت آیت اله هاشمی رفسنجانی
1395/11/27 22:57
آیت اله هاشمی رفسنجانی در اثر عارضه قلبی درگذشت. خبری شوک آمیز که شامگاه یکشنبه 19 آذرماه 1395 همه ایران را در بهت و حیرت فرو برد. آنقدر این اتفاق یکباره افتاد که هضم آن برای همه سخت و سنگین بود. هنوز که مدت ها از این خبر می گذرد نیز کسی نمی تواند باور کند که آیت اله هاشمی، یکی از پایه های انقلاب اسلامی ایران و یکی از...
-
تناقضات ؟!
1394/07/17 15:05
بعضی وقتا یه تناقضاتی توی زندگی آدم پیش میاد که نمیدونه باید چه واگنشی در برابرشون داشته باشه ... مثل حال و روز زندگی من ... که با یه نوع تربیت خاص و روحیه خاص که ناشی از محیط زندگیم و اطرافیانم بوده بزرگ شدم و به اون افتخار هم می کنم ... اما هر روز که بزرگ و بزرگتر شدم و بیشتر با زندگی دنیای واقعی و بیرون درگیر شدم،...
-
مطلبی برای 18 سوالی که پاسخش را نمی دهند؟
1394/02/16 15:16
با سلام با وجود اینکه علاقه به شرکت در مباحث سیاسی ندارم اما همیشه در زندگی خودم سعی کردم با افراط و تفریط ها و جانب داری های آگاهانه و ناآگاهانه مقابله کنم. در مطلب مربوط به 18 سوالی که پاسخش را نمی دهند؟ در وبلاگ بسیج جهانی که از نظر بنده 18 شبهه بی سند و مدرک و کاملاً جانب دارانه در جهت تخریب شخصیت بیش نیست، مباحثی...
-
پست در رامین...
1393/11/25 14:37
یادش بخیر ... حدود 78ماه پیش بود که توی همین ساختمون وبلاگ نویسی رو شروع کردم... پست های فی البداهه... دغدغه های رامینی... دوستان رامینی مجازی که بعدها دوستان واقعی شدند... تایپ کردن روی کیبوردهای خاک خورده(البته خداییش اون موقع ها اینقدر خاک نخورده بودن)... و صدای دکمه های کیبورد که گوش رو نوازش می داد... امروز بعد...
-
جلسه دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد
1393/11/12 15:07
سلام بالاخره دوران کارشناسی ارشد هم داره تموم میشه و این مرحله از زندگی هم می گذره: موضوع: تحلیلی از هزینه های رشد اقتصادی در منتخبی از کشورهای اسلامی: روش داده های تلفیقی ارائه دهنده: محسن سیفی استاد راهنما: جناب آقای دکتر صادق بختیاری استاد مشاور: جناب آقای دکتر همایون رنجبر زمان: پنج شنبه 16 بهمن ماه 1393 - ساعت...
-
دلتنگی ...
1393/10/15 18:13
چقدر دلم واسه نوشتن و حرف زدن تنگ شده ...
-
زندگی تصنعی !!!
1393/08/13 22:47
خسته شدم از زندگی تصنعی آدم ها ... زندگی آدم های تصنعی ... دوست داشتن های تصنعی ... تنفرهای تصنعی ... به عمد میگم تصنعی چون به نظر من مجازی نیست ... یعنی درواقع به نظر من تصنعی بودن و مجازی بودن یه تفاوت بزرگ دارند و اونم اینه که در مجازی بودن امکان تطابق اون با واقعیت وجود داره اما در تصنعی بودن قطعاً با واقعیت تفاوت...
-
هرچی سنگه واسه پای لنگه ...
1393/07/09 01:10
از اون جایی که همیشه گفتن هرچی سنگه واسه پای لنگه ... مثل این سعید عبدولی بنده خدا همیشه دارن پیروزیش که مثل روز روشنه رو به شکست تبدیل می کنن ... حالا شده قضیه من و امثال من و طول خدمت سربازی ... سال 90 وقتی که همه درسای لیسانسم تموم شد و فقط مونده بود پروژه پایانیم، از اونجایی که پدرم درصد مختصری جانبازی و خدمت جبهه...
-
رسانه کاملا ملی !!!
1393/06/10 22:40
اخبار 20:30 امشب: - دادگاه امروز آقای "س م" رئیس سابق تأمین اجتماعی در دولت قبلی و دوست و رفیق شفیق رئیس جمهور محبوب قبلی آقای "م ا" برگزار شد !!!!!!!! (خو موندم این دیگه چه مخفف بازیه؟؟؟) تازه مصاحبش رو هم نشون میده چهرش شطرنجی می کنه !!!!! - همچنین دادگاه آقای "م ه" متهم خاص و فرزند...
-
دوران رکود مجازی یا دوران رکود نسلی !؟
1393/04/07 13:02
همیشه هروقت پای اینترنت باشم سعی می کنم به وبلاگ خودم و دوستان یه سری بزنم. و وبلاگ گردی یکی از کارای مورد علاقه منه ... اما مدتهاست که وبلاگ گردیم خیلی طول نمی کشه و شاید در کمتر از یکی دو دقیقه تموم میشه ... چون اکثر وبلاگ های دوستانم که میشناسمشون مثل وبلاگ خودم مدتهاست به روز نشدن ... گهگاهی وقتی میبینم مطلب جدیدی...
-
سخنرانی دانشجوی ستاره دار در حضور روحانی
1393/03/31 01:49
وقتی امروز این سخنرانی رو شنیدم اشک شوق بر چشمانم جاری شد ... سخنانی که در عین شیرینی درد تلخی ناشی از زخم های هم نسل من رو بیان می کنه ... ... اولین سخنران این برنامه وحید عابدینی به نمایندگی از قشر دانشجویان بود که به پشت تریبون آمد و سخن را خود را این چنین شروع کرد که: « 9 سال پیش در خرداد 84، در حال اتمام دوره...
-
تبریک گرامیداشت هفته معلم ...
1393/02/14 00:50
معلم ... ای یکتا چراغ هدایت بشریت ... و ای هستی بخش لحظات انسان ها از سوی آفریدگار عشق و دوستی ... آنگاه که در میخانه معرفت تو ... جام های می را پیاله به پیاله می نوشیدم ... من مست می شدم و چیزی نمی فهمیدم ... اما تو ... در لذت ابدی این مستانگی غرق در شادی بودی ... گرامیداشت هفته معلم بر تمامی اساتید عزیز و گرامی...
-
یک یادداشت جالب ...
1393/02/14 00:41
ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﻭﺑﻼﮒ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻪﻧﺎﻡ ﻣﮋﮔﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ ﻭ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ، ﺑﻌﯿﺪ! .. ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ . ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ. ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ . ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺠﻤﻨﯽ ﺑﺎ ﭘﺴﻮﻧﺪ » ... ﻣﺮﺩﺍﻥ « ﺧﺎﺹ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﻧﻤﺎﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﻤﻪ...
-
دست نوشته ای برای مادر
1393/02/01 00:14
مادر خوب و عزیزم هرچه با خود اندیشه نمودم که چگونه گرامیداشت روز زن را تبریک بگویم که در برابر مهر بی پایانت آبرومندانه باشد زبان را قاصر و ناتوان دیدم... تو که با همه وجودت در تمام عمرم مرا مراقبت نمودی، حتی در لحظاتی که من در منجلابی فرو میرفتم و فکر میکردم هیچ کس نمی داند تو با تلنگر احساس خود مرا رهانیدی... چگونه...
-
شماره دوم نشریه دیپلماسی
1393/01/26 10:49
شماره دوم نشریه دیپلماسی در دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) منتشر شده است که می توانید از طریق لینک زیر آن را دانلود و مطالعه فرمائید: (توجه کنید دو فایل عکسی که همراه فایل پی دی اف هستند مربوط به جلد نشریه می باشد که عکس داخل جلد حاوی مطالب صفحه اول و آخر نشریه می باشد. جهت مطالعه فراموش نشود.) جلد نشریه دیپلماسی 2...
-
تبریک سال نو و التماس دعا
1392/12/29 19:29
با عرض سلام خدمت همه خوانندگان محترم ضمن تبریک سال نو خدمت شما، برای بنده خدایی که در ایام عید در بستر بیماری به سر می بره ، از همتون التماس دعا دارم. امیدوارم با دعای شما عزیزان کانون گرم خانوادگی این بیمار تشکیل بشه و ایام نوروز رو در منزل خودشون سر کنند. با تشکر - محسن سیفی
-
بخش پایانی سفرنامه (شماره 8)
1392/10/05 02:11
... جمعه 18/12/1391 – ساعت 22:51 بخش هشتم(پایان) : در آخر این سفرنامه هم تصمیم گرفتم که در مورد هر کدوم از آدمهایی که توی این سفر باهاشون آشنا شدم یه پاراگراف بنویسم: رضا بابایی و عباس هاشمی: اولین نفراتی که باهاشون آشنا شدم. دو روشن دل و دوست داشتنی. دو نفری که ذهنیت اول آشناییم با آشنایی که در انتهای سفر ازشون...
-
سفرنامه مشهد7
1392/09/30 01:52
.... چهارشنبه 16/12/1391 – ساعت 23:44 بخش هفتم: هر کاری میکنم خوابم نمی بره. پا شدم و از کوپه زدم بیرون بلکه با امیرعلی و بقیه بچهها لحظاتم رو بگذرونم. وقتی از کوپه اومدم بیرون دیدم متوجه شدم که برف شدیدی در حال باریدنه و تمام اطراف ریل راه آهن کامل سفیدپوش شده بود. خیلی صحنهی زیبایی بود. همه بچهها شدید علاقمند...
-
سفرنامه مشهد6
1392/09/17 21:40
... سه شنبه 15/12/1391 – ساعت 16:50 بخش شِشُم: تا رسیدیم حرم زودی زنگ زدم و نتیجهی نهایی بازی رو از علی پرسیدم که گفت پرسپولیس تو وقت اضافه با گل محمد نوری بازی رو برده و به نیمه نهایی صعود کرده. خلاصه با امید نمازمون رو خوندیم که بعدش هم امیرعلی زنگ زد که با هم بریم بازار تا هم فتوشاپ رو واسه صفحه آرایی نشریه بخریم...
-
سفرنامه مشهد5
1392/09/13 21:05
... سه شنبه 15/12/1391 – ساعت 6:21 صبح بخش پنجم: صبح روز پنجم آغاز شد. من که ساعت 7 صبح خوابیده بودم حالا امیرعلی و امید ساعت 9 اومدن بالای سرم که بریم رستوران واسه صبحونه. هر کاری کردم نتونستم بلند شم و به بچهها گفتم که بِرَن و منتظر من نَمونَن. بچهها هم طلف کردن و موقع برگشتن صبحونه من رو هم گرفته بودن و واسم...
-
سفرنامه مشهد4
1392/09/09 02:21
... دوشنبه 14/12/1391 – ساعت 01:24 بامداد بخش چهارم: چه بد شد؛ از فرط خستگی بازم نماز صبح خواب موندم. خیلی ناراحت شدم. برنامهی اولم که اجرا نشد. بعد از صرف صبحونه و ادای نماز قضا، آماده شدیم برای مسابقه یا همون امتحان کتابخوانی و سخنرانی آقای راشد یزدی. رفتیم و امتحان رو با تمومی مسخره بازیاش تموم کردیم و نشریه رو...
-
سفرنامه مشهد3
1392/09/05 20:39
... یکشنبه 13/12/1391 – ساعت 00:06 بامداد بخش سوم: یه روز جدید دیگه شروع شد و متأسفانه از فرط خستگی واسه نماز صبح نتونستم بیدار بشم و نمازم قضا شد. حدود ساعت 9 صبح بود که بیدار شدم. حَج حسین و آقای هاشمی بیدار شده بودن اما آقای بابایی همچنان خواب بود. تا ساعت 12 خواب بود این گُل پسر. حدود ساعت 13 بود که به مشهد...
-
سفرنامه مشهد2
1392/09/01 18:29
... شنبه 12/12/1391 – ساعت 18:21 بخش دوم: مثل همیشه تصمیم گرفتم از شرایطم حداکثر استفاده رو ببرم و تجربهی جدید و شیرینی رو برای خودم رقم بزنم. این بار هم نشینی با روشن دلانی خوش دل. خیلی دوست دارم باهاشون ارتباط برقرار کنم، باهاشون حرف بزنم، از دنیاشون بدونم. البته میترسم از دنیاشون و نقص جسمانی شون سوال کنم، ناراحت...
-
سفرنامه مشهد1
1392/08/27 21:45
سال گذشته از طریق دانشگاه آزاد به عنوان فعالین فرهنگی دانشگاه یه اردوی مشهد رفتم که اتفاقات جالبی برای من افتاد و باعث شد سفرنامه اون رو بنویسم که اوایل قصد نداشتم اون رو جایی منتشر کنم اما گفتم اینجا بعد از حدود 10 ماه می خوام در چند قسمت منتشرش کنم و می خوام نظر خوانندگان این سفرنامه رو هم بدونم: "بخش اول:...
-
فاجعهای تکاندهنده که «تهسیگار» میآفریند!
1392/08/19 00:48
سلام به همه دوستان عزیز از همه عاجزانه تقاضا دارم که این خبر رو در حد توان خودتون نشر بدید ... http://www.asriran.com/fa/ news/302859/ فاجعهای-تکاندهنده-که-تهسیگار -میآفریند «تهسیگار» شیء ظاهرا کوچکی است که به راحتی در هر جایی رهایش میکنیم یا به زیر پا انداخته و له میسازیم و فکر میکنیم که کار تمام شده است؛ در...
-
زندگی در آرامش یا در تاریکی ؟!
1392/08/14 02:45
از وقتی که ستاره ای مثل خورشید توی زندگیت طلوع می کنه دنیایی واست روشن می شه که حسابی بهش عادت می کنی و باهاش زندگی می کنی ... اما بالاخره هر ستاره ای توی زندگیت باید غروب کنه ... با غروب ستاره بزرگ و روشنی بخش خورشید تاریکی همه جا رو فرا می گیره و دنیایی از ستاره های کوچیک اما پرنور وارد زندگیت می شه که همشون بهت...
-
نقطه عطفی دیگر
1392/07/21 01:02
پنچ شنبه هفته پیش کلاس تجارت بین الملل با دکتر کریم آذربایجانی داشتم. دکتر بسیار آدم باشخصیت و با ابهتیه و درسش رو هم خیلی خیلی قشنگ توضیح می ده. اول کلاس دکتر یه سخنرانی حدود یک ساعته واسمون انجام داد که هممون رو میخکوب کرده بود و بدون کوچکترین اعتراضی از سوی کسی تا آخر همه کاملا در حال گوش دادن بودیم. همه محو این...